نخبگان معاصر در شب ایران
Dublin Core
Title
نخبگان معاصر در شب ایران
Description
در چشم انداز فرهنگ ما هنرمندانی هستند جند وجهی که بخاطردرخشش آنها در یک زمینه خاص، مابقی کارکرد آنها در سایه ماندهو اهمیت شایان خود را باز نیافته اند. شاملو در طول زندگی پر بارخود در عرصه های گوناگون کوشیده است. از شعر و قصه، طنز ونقد و تحقیق و روزنامه نگاری، گردآوری فرهنگ مردم و نمایشنامهو فیلمنامه و بازخوانی متون قدیم ...در مورد شعر شاملو ) 1304 – 1379 ) سخن بسیار گفته شده و افرادزیادی اشعار او را بررسی کرده و بر آن نقد نوشته اند. در موردروزنامه نگاری وی کمتر صحبت شده. اگرچه ژورنالیسم یا روزنامهنگاری فن است و هنر شناخته نمیشود، اما شاملو در زندگی خودچنان از این فن تنگاتنگ با هنر خلاقه بهره برداری کرده کهژورنالیسم ویژه او رنگ هنر و شکل فرهنگی گرفته است. در واقعچهل سال روزنامه نگاری مستمر شاملو چنان حجمی از زندگی او رادر بر گرفته که سزا است پس از شاعری مهمترین مشغله ذهنی اوبشمار آید.شکل این ژورنالیسم کوشیدن در عرصه های گوناگون از کتاب،روزنامه، رادیو، تلویزیون، سینما، نوار صدا، تا جلسات سخنرانی وبحث های فردی و گروهی است. مضمون مطالب توجه به انسانخاصه در حوزه فرهنگ و مسایل اجتماعی بود. او نگران خلاءعظیمی بود که از عوامل منفی و گوناگون ناشی میشد. کار های ادبیو هنری و علمی اگر هم تولید میشد بدست اهلش نمی رسید. او دیدهبود که نیما سالهای سال نمی توانست اشعار خود را حتی در نشریاتادبی چاپ کند. میدید که بدایع کار هدایت هنوز هم غریب افتاده است.نمایشگاه ها و مراکز کنسرت و تئاتر خالی از تماشاگر و شنوندهاست. هنرمندان و ادیبان برای مردم می نویسند اما کارشان بدستمردم نمی رسد؛ اگر اندکی از آن گاهگاهی در دسترس قرار میگیرداکثر مخاطبان از درک آن عاجز اند. او چاره را در آن میدید کههنرمندان خود وارد عرصه روزنامه نگاری شوند، بگویند و بنویسندو حرف خود را به مردم برسانند.مجلات ادبی که شاملو، پیش از پرداختن به کار مطبوعات با آننشریات آشنا بود سه نوع بود. نخست مجلات سنت گرا چون "سخن"،"جهان نو"، و "جام جم"؛ گروه دیگر مجلات حزبی که به اندیشه چپمسلح بودند مانند "نامه مردم"، "پیام نو"، "ماهنامه مردم" و "کبوترصلح". گروه سوم نشریه های نو گرای افراطی که "خروس جنگی"را میتوان نمونه آن دانست. غالب نشریاتی که به ادبیات و هنر نو میپرداختند زبان مغلق ادبی، شیوه های بیانی افراطی یا لحنی بی اثرداشتند و قادر به ارتباط گیری گسترده نبودند.شاملو از فرصت هایی کوتاه و مناسب از رادیو دولتی و تلویزیونملی بهره جست و در حد مقدور در سینمای انحصاری نفوذ کرد چراکه میدانست در جوامع توسعه نیافته که بیسوادی در آن بیداد میکند،رادیو و تلویزیون، نوار صوتی و ویدئو و سینما وسایل ارتباطیموثری است که کم سوادان را نیز به راه می آورد و با زبان اشاراتآشنا میکند. او از طریق نوار صدا هم توانست در فرهنگ شفاهی مارسوخ کند و صدای شاعر جدید و قدیم را بگوش ها برساند.فعالیت روزنامه نگاری شاملو با چاپ شعر ها و یادداشتهایش شروعمیشود او خود در گفتگوئی اشاره میکند:"... تعداد زیادی مجله و روزنامه و هفته نامه درآورده ام، بعضی هایک شماره فقط، بعضی ها تا 7 شماره و 10 شماره و 30 شماره همرسید. اینها دو حالت داشت یا توقیف میشد به هر دلیلی، یا یک مقدارپول داشتم یک شماره در می آمد و رو دستمان می ماند. نه تبلیغیپشتش بود نه پولی داشتیم پایداری کنیم. در نتیجه چون فروش آنشماره هزینه شماره بعد را تامین نمی کرد در نتیجه انتشارش منتفیمی شد. کاری که من میخواستم با این نشریات بکنم بیشتر معرفی نیمابود. شاید هیچ انگیزه دیگری نداشتم چون نمی شد شعر نیما را روییک ورقه چاپ کرد و بدست کسی داد، تبدیلش می کردیم به یک مجله12 صفحه ای. اسم یکیش بود راد، ضمنا می بایست از امتیاز یکی ازروزنامه ها استفاده کنیم. صاحب روزنامه هم مثلا به ما میگفت خیلیخوب شما با امتیاز روزنامه من، مجله خودتان را چاپ کنید وبلافاصله هم اضافه می کرد یک آگهی هم هست که در عوض تومجله تان چاپ میکنید البته بدون این که یک شاهی از پول آن را به مابدهد، حالا آگهی چیست؟ اطلاعیه ای از طرف صنف قصاب! فکرشرا بکنید؛ یک مجله که مطالبش شعری از نیما و ترجمه کلاغ الن پوو غزلی از شهریار است در صفحه ما قبل آخرش یک آگهی از صنفقصاب یا طباخان رأس یعنی کله پز ها چاپ بشود. خوب اینگرفتاریها را داشتیم ولی عشق و علاقه جوانی بود..." )زمانه –شماره یک، ویژه شاملو، مهر 1370 )در سال 1327 پنج شماره مجله "سخن نو" به سردبیری شاملو درمی آید و دو سال بعد هفت شماره "روزنه" زیر نظر او منتشرمیشود، مدتی سردبیر روزنامه ضد سلطنتی "آتشبار" میشود کهیکسال یا 13 ماه بابت آن سردبیری به زندان می افتد که بسیاری ازشعر های "هوای تازه" یادگار آن دوره زندان است.چند سال بعد مجله کوچک "آشنا" را بعنوان وسیله ای برای رسیدن بهیک فصلنامه ادبی خاص روشنفکران منتشر میکند. در مقدمه اولینشماره این مجله می نویسد:این نخستین شماره آشناست. با تجربیات فراوانی که در مدت نزدیکبه بیست سال کار مداوم در مطبوعات اندوخته ام اکنون خود مستقلا ادست به انتشار یک مجله آبرومند هفتگی می زنم. ادعا نمی کنم کهاین شماره آشنا الگوی کاملی است اما دست کم میتوانم بگویم بیستدر صد آن چیزی است که باید بشود. اما مطلب مهمتر هدف این مجلهاست. سالهاست که من در اندیشه تاسیس یک مجله بزرگ و سنگینهنری هستم که بطور فصلی و سالی چهار شماره نشر شود. بوجودآمدن چنین مجله ای سرمایه ای کافی و مهمتر از آن سرمایه ئی"وقفی" می خواهد.هدف انتشار آشنا تولید این سرمایه است. برای تولید این سرمایه یاریشما از هر چیز موثر تر است. یک حرف بس است. )اولین شمارهمجله آشنا، سال 1326 .)هفت شماره آغازین مجله نوعی دست گرمی است برای رسیدن بهشکل مطلوب. این هفت شماره از فرمول شناخته شده "نشریات روز"دور نیست. جاذبه های تصویری و نوشتاری باب دندان همگان دارد.در واقع سردبیر دندان روی جگر گذاشته است تا جای پایی سفت کند.از شماره هشتم، مجله "آشنا" سمت و سویش را باز می یابد. خطابآن با فرزانگان و اهل هنر است. این شماره در اول اردیبهشت 37 بهقطع بزرگ چاپ و منتشر میشود و متعهد معرفی و حمایت هنر وادبیات نو در ایران و جهان است. همین "الگو" است که در طولسالها تکامل می یابد و سلیقه ویژه ی شاملو را در ژورنالیسم مشخصمیکند.در دهه های بیست و سی به رغم وجود نیما و هدایت و دیگران،هنوز هنر نو موجودیت خود را تثبیت نکرده بود. دو جریان مخالفتجدد و سنت روبروی هم ایستاده و درگیر بودند. انجمن های ادبیپیرو ادبیات سنتی، با یاری گرفتن از اساتید دانشگاهی در نشریاتخود به حمله و هتاکی به شعر نو، نقاشی مدرن، موسیقی و تئاتر جدیدمی پرداختند.آنان هر که را در پی تجربه ای نو بود مقلد بیگانه، و شارلاتانخطاب میکردند. مسئولان سیاست فرهنگی هم طرفدار سنت گرایانبودند و نو گرایان را دشمن نظام مستقر به حساب می آوردند. حمایتنا آگاهانه عامه هم که ترک عادات خو گرفته ذهنی برایشان مشکلبود، به موقعیت ادب و هنر نو لطمه وارد میکرد.از آنجا که فعالیت فرهنگی نو، همزمان و در هم تنیده با فعالیتسیاسی سازمانهای مبارزه با استبداد و عقب ماندگی بود از ابتدا سنگبنای فرهنگ نوین در ایران بجای استوار شدن بر عرصه تفکر ودانش و تجربه های ذاتی این حوزه، در بطن چشم انداز ها و حرکاتسیاسی دستجات مخالف یا موافق حکومت کار گذاشته شد.شاملو با تمام جوانیش با هوشیاری در حوالی سال 32 این درآمیختگی را درک میکند و از حزب بازی و سیاست پردازی کنارهمی جوید و کوشش خود را در عرصه فرهنگ متمرکز میکند و ازهیاهوی روزمره جدائی میگیرد.در شماره هشتم مجله "آشنا" ترکیب مطالب چنان است که مجموعهای از مسایل فرهنگی ایران و جهان به گونه ای جذاب مطرح میشود.او در این شماره می نویسد:"میان آشنایان ما شاعر، نویسنده، ادیب، موسیقی دان، نقاش و نقادهست. کارشان اغلب جدا از یکدیگر است. اما شیرازه دوستی شانخصیصه ای یگانه است. آنان همه دوستدار و پرستار هنر هستند ،گرد یک دیگر مینشینند، چای و قهوه و اندوه می خورند، رنج میبرند و از رنج خود سخن می گویند با رنج یکدیگر همدلی می کنند.غمشان معصوم و انسانی است و به همین دلیل عمیق است وکشنده..."با همکاری این افراد است که شاملو سعی دارد نشریه خود راتریبونی کند برای تمامی آنان که به نو آوری و توسعه فرهنگی باوردارند. در همین شماره مطالب و آثاری از "ازرا پاند"، "ژان کوکتو"،"ارسکین کالدول"، "ژرژ براک"، "آرتور میلر"، "پیکاسو"، "ژاکپرور"، و در کنار آنها بررسی بی ینال تهران و شعر هائی از م.آزاد، حشمت جزنی، محمود کیانوش، تابلوئی از سیراک ملکونیان وتحلیل کار او و قطعاتی از ابوسعید ابوالخیر، به چشم می خورد.او در همین دوره است که نظر خود را نسبت معاصرانش با صراحتو گاهی با وقاحت مطرح می کند. در باره سیراک، نادرپور، خانلری،نیما و دیگران مطلب می نویسد و از درگیری و جدل ادبی نمیهراسد. در دو شماره تند ترین انتقادات را نسبت به شعر خود به قلمدکتر تقی مدرسی را به چاپ میرساند. او در بعضی از شماره هامجبور میشود یک تنه کار مجله را از نوشتن و حروف چینی وتصحیح و صفحه بندی و غیره و غیره را تا پخش به انجام برساند. وهمین تنها ماندن هاست که او را فرسوده میسازد تا اینکه بالاخرهشماره هفدهم "آشنا" بعلت بیماری او تعطیل میشود.تجربه ناکام مجله کوچک "آشنا" ذهن شاملو را متوجه یکی از دونشریه مهم عصر که از امکانات کافی برخوردار اند جلب میکند. اینروزنامه ها خط و مشی خاصی را پیروی میکنند و روشنفکران باآنها همکاری نمیکنند. شاملو خطر میکند و با احمد شهیدی سردبیرروزنامه صحبت میکند. انتخاب او برای همکاری اطلاعات ماهانهاست. مدتی در آن قلم میزند و سردبیری آنرا بعهده میگیرد. اینک اوخیال دارد تجربه های مجله آشنا را در این مجله که امکانات بیشتریدارد بکار برد.برای شماره اول ماهنامه شاملو برو بچه های نو اندیش را جمعمیکند. شماره اول در می آید یک مجله مترقی با کارهائی تالیفی وترجمه ای، کار های پژوهشی در مسایل فرهنگی ایران و جهان. اینمجله الگوی کاملی است از ژورنالیسم شاملو. در این شماره نخستکه در اسفند 1337 به چاپ رسید این عناوین بچشم میخورد:خطابه البر کامو هنگام دریافت جایزه نوبل، ف صبا.بیست درس از الن، درس یکم بررسی و شرح از شاملو.سینما هنر هفتم، ارنست لینگرن، ترجمه ن. د. بتهونغول رنج، ترجمه عبداله توکل.فاوست گوته، ترجمه رحمت الهی.شعر جراحت از م. امید. دوست نمی دارم در خواب شوم، از ژانکوکتو، ترجمه ط. ح.قرمز و آبی، نمایشنامه از ا. بامداد.دو سرباز، ویلیام فالکنر، ترجمه نجف دریابندری.بیست تصویر کازه ناده، ترجمه طوسی حائری.مصاحبه ای با جان اشتاین بک.تصویری از ج.انی پاسترناک. ...و چندین اثر دیگر از لورکا، داستایوفسکی، سامرست موام و و و.با همان شماره اول داد مدیر محافظه کار مجله در می آید و ماهنامهدر اولین دورخیز خود دچار مانع میشود.شماره دوم در فروردین 38 نیز شامل مطالبی نظیر شماره یک استکه با یک "نه" بزرگ صاحب موسسه روبرو میشود و شاملو کهنمیتواند نظر گردانندگان محافظه کار را بر آورد، کار را رها کرده ومیرود.پس از نومیدی از نشریه اطلاعات بسمت روزنامه دیگر عصر تهرانمیرود. یک شب که با قریشی یکی از سهام داران کیهان در خیابانفردوسی قدم میزدند، قریشی به شاملو پیشنهاد میکند که مجله ایهفتگی بصورت کتاب منتشر کنند. قرار کار گذاشته میشود و اولینشماره کتاب هفته بصورت یک کتاب رقعی با شکل و شمایل جدیدیروز یکشنبه 16 مهر ماه 1340 منتشر میشود.شاملو تا شماره 36 کتاب هفته دوام می آورد و بعد از آن جدا میشود.در سالهای بعد باز هم قریشی به سراغ شاملو میرود که از شماره114 کتاب هفته را ادامه دهد که مورد قبول او قرار نمگیرد.شاملو تجربه اش از کتاب هفته را سی سال بعد در گفتگوئی با قدیریاز "زمانه" چنین نقل میکند:"دوره سردبیری این مجله یکی از تنگترین دوره های اقتصادیزندگی من بود. پس از شش ماه جان کندن یا مفت، جلسه ای با قریشیو حاج سید جوادی گذاشتیم. قرار شد به من پنج هزار تومان حقوقبدهد که در سال 1340 رقم چشمگیری بود و به حاج سید جوادی سههزار تومان. من گفتم آقای قریشی خجالت آور است که به من پنجهزار تومان بدهی و به حاج سید جوادی سه هزار تومان. به دوتای ماماهی چهار هزار تومان بده. قبول کرد. البته من هرگز این چهارهزار تومانها را ندیدم و تا آخرین لحظه پولی به من پرداخت نشد.نوروز سال 41 قرار شد من شماره سیزده فروردین را هم علاوه برنوروز که به گمانم دو برابر حجم معمولی مجله بود، در بیاورم. بایدبگویم که من از صفحه اول تا صفحه آخر مجله را بازنویسی میکردم.اگر نگاهی کنید می بینید بسیاری از آن انشاء من است منتها به ترجمهیا نوشته فلان و بهمان. ترجمه های بسیار بد آن، مال آقای کاظمی بودکه از روسی ترجمه میکرد. من آنهائی را که می باید چاپ شود وپیامی و حرفی داشت باز نویسی و با خون دل برای چاپ آمادهمیکردم.یکبار دکتر مصباح زاده گفت: هر وقت شب و نصف شب از جلویساختمان رد می شوم چراغ اطاق شما روشن است، پس کی میخوابید؟به هر حال قریشی گفت: شماره 13 فروردین را هم )به دلیل تعطیلیچاپخانه تا سیزدهم( در بیار غیر از اینکه همه مطالبات را میدهم یکفورد آلمانی هم عیدی خواهی گرفت. در عرض یک هفته هم شمارهنوروزی را آماده کردیم هم 13 فروردین را. در آخرین لحظه یکپاکت برای من آمد که توش یک چک 500 تومانی بود. از حقوقماهی 4000 تومان فقط یک 500 تومان به من چک داد که آنرا همپس دادم و از کیهان بیرون آمدم...در همین گفتگو قدیری سوال میکند: "حالا شما چرا از حاج سیدجوادی دل خورید؟ در واقع او علیه من کودتا کرد. با رفتن من او کهمعاون سردبیر بود سردبیر شد. بعد ها معلوم شد که قبلا با همحرفهاشان را زده اند. من مجله را با 30 هزار تیراژ گذاشتم آمدمبیرون، تیراژ را رسانده بود به 2 - 3 هزار تا، که آنرا هم مردم قبلامشترک شده بودند.خلاصه دوباره آمد دست به دامن شد که برگردم: "این بچه توست،نگذار بمیرد" از این حرفها. من هم که برای دو تومان پول سیگارشیراز معطل بودم دوباره برگشتم. دوباره حقوق نداد و آقای حاج سیدجوادی را هم بیرون کرد. گفتم: آقا جان من باید هر روز از فرحشمالی پیاده بیایم تا توپخانه. آخر برای چه حقوق مرا نمی دهی؟خلاصه یک روز دیدم آقای به آذین آمد و گفت: "میدانید؟ من سردبیرکتاب هفته شده ام." گفتم: "بله قربان. خواهش میکنم، ارزانی سرکار"و از پشت میز بلند شدم و جایم را به او دادم. گفت: "البته اگر مطالبیچیزی برای چاپ بدهید چاپ می کنیم." تشکرات قلبی ام را تقدیمکردم.پس از چند هفته تیراژ کتاب هفته رسید به هزار تا. معلوم شد حتی باتشریف فرمائی به آذین هم توده ای ها دیگر کتاب هفته را نمی خرند.چون آمدن او به این دلیل بود که حتما تیراژ مجله از طرف توده ایها بالا خواهد رفت. )نقل از "زمانه" ویژه احمد شاملو(.
Source
spring 2016- Newsletter.pdf
Publisher
Persia House of Michigan
Date
2016 - Spring
Relation
spring 2016- Newsletter.pdf (p.3)
Format
application/pdf
Type
Text
Collection
Citation
“نخبگان معاصر در شب ایران,” Persia House of Michigan, accessed January 25, 2025, https://phom.umd.umich.edu/items/show/205.