مثنوی در شب ایران
Dublin Core
Title
مثنوی در شب ایران
Description
قونیه آرامگاه مولانااین ستون کوششی است در پایایی راه و مسلک شادروان استاد حسن لاهوتییادش گرامی!مثنوی معنوی ، دفتر دوم :شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلسادامه از فصل گذشتهبا وکيل قاضی ادراک مَند اهل زندان در شکايت آمدندکه سلام ما به قاضی بر کنون بازگو آزارِ ما زين مَردِ دونکاندرين زندان بماند او مُستَمِر ياوه تاز و طبل خوارست و مُضِرچون مگس حاضر شود در هر طعام از وقاحت بی صَلا و بی سلامزندانيان از وکيل تقاضا کردند که به قاضی بگويد اگر اين مرد زيادهطالب و پر خور ) طبل خوار ( در زندان بماند خوراک همگان را بیاجازه و با وقاحت خواهد خورد.پيش او هيچَست لوتِ شصت کَس کَر کند خود را اگر گوييش بَسمرد زندان را نيايد لُقمه ای ور به صد حيلت گُشايد طُعمه ایدر زمان پيش آيد آن دوزخ گلو حُجّتش اين که خدا گفتا کُلواعالمی را لقمه کرد و درکشيد معده اش نعره زنان هَل مِن مَزيداگر غذای شصت نفر هم جلوی او باشد او می خورد و اعتراضديگران را نشنيده می گيرد گوی کر است و نمی شنود.دوزخ گلو: از آن جهت که سير نمیشود. اشاره به قران که دوزخفرياد می زند هل من مزيد ! يعنی دوزخ از بلعيدن مردمان بدکارهسير و انباشته نمی شود و گلويی که به ان بماند نيز چنين است .هر کس لقمه ای هر جا پيدا می کند سر و کله اين پرخور پيدا می شودو لقمه را می خورد و می گويد خدا گفته است : کلو : اشاره بهايه ) كلو واشربو ولا تسرفو ان الله لا يحب المسرفين ( بخوريد وبياشاميد اما اسراف نکنيد. خدا اسراف کاران را دوست ندارد.زين چنين قحط سه ساله داد داد ظِلّ مولانا ابد پاينده بادظِلِّ مولانا: همچون پايان نامه ها که دعايی بوده است در حق -مخاطب می گفتند, سايه شما مستدام !يا ز زندان تا رود اين گاوميش يا وظيفه کُن ز وَقفی لُقمه ايشيا دستور آزادی وی را بده و يا مالی را وقف خوراک و قوت او کن .- گاوميش , چون پيوسته نشخوارگر است نمونه پر خوری است- وقف , تخصيص دادن ملک يا مالی برای مصرف کردن در اموریکه وقف کننده تعيين کرده استای ز تو خوش هم ذُکور و هم اِناث داد کن المُستَغاث المُستَغاثای که زن و مرد از تو آسايش دارند به فرياد ما برس !سوی قاضی شد وکيل بانمک گفت با قاضی شکايت يک بيکخواند او را قاضی از زندان به پيشپس تفحّص کرد از اَعيانِ خويشهنگامی که وکيل شکايت را برد, قاضی افراد مورد عتماد خود رابرای جستجو فرستاد.اعيان: مقصود کسانی هستند که قاضی در شناخت اشخاص يا -اطلاع از عدالت آنان، از ايشان پرسش کند .گشت ثابت پيش قاضی آن همه که نمودند از شکايت آن رمهگفت قاضی خيز ازين زندان برو سوی خانه ی مُردريگ خويش شووقتی جرم او پيش قاضی اثبات گشت و ديد حق با جماعت زندانياناست به او گفت آزادی پس از اين زندان برو به خانه موروثیخودت !مرده ريگ : آنچه از مرده باز ماند. ارثيهگفت خان و مان من احسان تست همچو کافر جنّتم زندان تُستزندانی که خبر عفو خود را شنيد چنين پاسخ داد:لطف تو و بخششتو خان و مان من است وگرنه من از خود چيزی ندارم. اين زندانبهشت است مرا !اين جهان زندان و ما زندانيان حفره کن زندان و خود را وارهانگر ز زندانم برانی تو به رَدّ خود بميرم من ز تقصيری و کدّشير پشمين از برای گد کنند بومسيلم را لقب احمد کنندمانند کافر که اين دنيا را بهشت خود می داند غافل از آن که درحقيقتزندانی بيش نيست و سرگرم شدن به آن ما را از خدا دور می کند .اگر مرا از زندان برانی من از نداری و گدايی و دريوزه گری خواهممرد.گد معرب آن کد به معنی گدا است . تقصيری: کوتاه دستی.همچو ابليسی که می گفت ای سلام رَبِّ اَنظِرنی الی يَوم القياماشاره قالَ أَنْظِرْنِی إِلی يوْمِ يبْعَثُونَ )مرا تا روز قيامت مهلت ده( )صنعت تضمين به کار گرفته شده است (کاندرين زندان دنيا من خوشم تا که دشمن زادگان را می کُشمهر که او را قوتِ ايمانی بود وز برای زادِ رَه نانی بود،می ستانم گَه به مکر و گَه به ريو تا برآرند از پشيمانی غريوکه من در اين زندان )دنيا( خوش هستم و با مکر )ريو (و حيله غذایاو )ايمان(او را می ستانم.گَه به درويشی کنم تهديدشان گَه به زلف و خال بندم ديدشاندرويشی کنم تهديدشان : اشاره به آيه 268 , بقره ]الشَّيطانُ يعِدُکمُ الْفَقْرَوَ يأْمُرُکمْ بِالْفَحْشاءِ [ )شيطان شما را به تهيدستی تهديد می کند و بهکار ناشايسته امر می دهد.(قوتِ ايمانی درين زندان کمستوآن که هست از قصد اين سَگ در خَمستآنها را به فقر تهديد می کنم. هوشياری و غذای ايمان در دنيا کم استو آنچه هم هست از دست شيطان در دام است و ممکن است شيطان آنرا بربايد. در خم بودن: کنايه از در معرض ربودن قرار داشتننيکلسون خم را تله و دام دانسته است.از نماز و صوم و صد بيچارگی قوتِ ذوق آيد، بَرد يکبارگیحتی کارهای شايسته ما ممکن است که گاه حجاب راه شود ومغرورمان گردد و به اين وسيله طعمه شيطان شود و از بين رود.اَستَعيذُ الله مِن شَيطانِه قَد هَلَکنا، آه، مِن طُغيانِهپناه می برم به خدا از شيطان او، آه، همانا که از سرکشی او تباه -شديم.يک سگست و در هزاران می رود هر که در وی رفت او او می شودحديثی است به اين مفهوم که شيطان مانند خون در رگها و وجودآدمی جاريست . اگر پيروی شيطان را بکنی خودت به او تبديل خواهیشد .هر که سردت کرد می دان کو دروستديو پنهان گشته اندر زيرِ پوستگاهی شيطان به صورت دلسرد شدن از کاری نيکو به بهانه هایگوناگون , چون قدرم را نمی دانند ,... ظاهر می شود. آنگاه است کهبدان در وجودت راه يافته است.چون نيابد صورت آيد در خيال تا کشاند آن خيالت در وبالاگر صورت زمينی نتواند برای گمراه کردن پيدا کند آنگاه به افکارو پندار تو حمله می کند. تا ذهن را مسموم کند و پندار را ناگوار کردهبه سختی کشاند.گَه خيال فُرجه و گاهی دکان گَه خيال علم و گاهی خان و مانهان بگو لاحولها اندر زمان از زبان تنها نه، بلک از عينِ جانگاه با افکار آرام بخش و گاه با کار و روزمرگی افگار را مادخوشمی کند. پس در آن هنگام خدا را ذکر گو ! نه به زبان که با جان ودل !لاحول: لا حولَ و لا قوةَ الّا بالّلّ العلی العظيم، هيچ نيرو وحرکتی -نيست مگر به وسيله ی خدای والا و بزرگ
Source
Fall 2015 elec.pdf
Publisher
Persia House of Michigan
Date
2015 - Fall
Relation
Fall 2015 elec.pdf (p.3)
Format
application/pdf
Type
Text
Collection
Citation
“مثنوی در شب ایران,” Persia House of Michigan, accessed January 10, 2025, https://phom.umd.umich.edu/items/show/153.