شرح غزل: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

Dublin Core

Title

شرح غزل: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

Description

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باشحریف حجره و گرمابه و گلستان باششکنج زلف پریشان به دست باد مدهمگو که خاطر عشاق ، گو پریشان باشگرت هواست که با خضرهمنشین باشینهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باشزبور عشق نوازی نه کار هر مرغی ستبیا و نوگل این بلبل غزلخوان باشطریق خدمت و آیین بندگی کردنخدای را که رها کن به ما و سلطان باشدگر به صید حرم تیغ برمکش زنهاروزآنچه با دل ما کرده ای پشیمان باشتو شمع انجمنی ، یکزبان و یکدل شوخیال و کوشش پروانه بین و خندان باشکمال دلبری و حسن در نظربازی ستبه شیوه ی نظر از نادران دوران باشخموش حافظ و از جور یار ناله مکنتو را که گفت که در روی خوب حیران باشواقعیت این است که تا امروز حتی نیمی از راه رسیدن به شعرحافظپیموده نشده و حتی همین مقدار هم با کج فهمی و مفاهیم من عندی یاین و آن به بن بست رسیده است . با کلی گویی های مرسوم وپرداختن به جزئیات دور از ذهن مشکلی از درک شعر خواجه حلنخواهد شد مگر راه های دیگری برای رسیدن به این دیوان کیمیاییآزموده شود . آن چه مسلم است از هیچ جای دیگری الا غزل هایحافظ نمی توان به آن رسید . این شرح بر اساس چنین اندیشه ایفراهم آمده است این غزل بر اساس ضبط " دفتردگرسانیها درغزلهایحافظ " برگرفته از پنجاه نسخه ی خطی ی قرن نهم تنظیم دکتر سلیمنیساری می باشد .شرح هر بیت:(1 کلمه ی "حریف" سوای معانی توسعی، به همان مفهوم لفظ"رفیق" است، با یک تفاوت مهم که از شواهد شعر خواجه مثل همینبیت ، دیده می شود. رفیق یعنی دوست به صورت عام اما حریفدوست همکار / هم حرفه است .دلبر برفت ودلشدگان را خبر نکردیاد "حریف شهر" و "رفیق سفر " نکرددر " فصوص الآداب" باخرزی آمده است که " سنت درمیانصوفیان است که بی اصحاب به حمام نروند ، صلای حمام دردهند وبه جمع روند " ) ص ۴۹۳ ( در نسخه های کمتری کلمه ی " خانه " بهجای حجره به کار رفته است که بعید است از خود حافظ بوده باشدچون " خانه " در این معنی مفهوم نوعی حریم را می رساند که با"رفیق" نمی خواندحافظا در دل تنگت چو فرود آمد یارخانه از " غیر " نپرداخته ای یعنی چه ؟عزیز نسفی نوشه است : " عزیز داشتن این مسافر آن باشد که خانهی دل را خالی گردانی، که عشق شرکت برنتابد، و اگر تو خالینگردانی او خود خالی گرداند " انسان الکامل / ص ۴۳۴(2 این بیت تقریبا صورت دیگری ست از بیت زیر :زلف بر باد مده تا ندهی بربادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادماما در بیت مورد نظر صنعت نقیضه گویی با کاربرد همزمان "مگو"و خلاف آن "گو" مراعاتی برای " شکنج زلف " ایجاد کرده.می فرماید زلف پر پیچ و خمت را به دست باد مده که بگویی : خاطرعاشقان پریشان است که باشد ! ) نشانه ی بی اعتنایی( به عبارتدیگر جمله ی آخر بیت نقل قول مستقیم معبود است .(3 حافظ به مخاطب غزل که هویتش روشن خواهد شد می گوید - -لازمه ی همنشینی با خضر صاحب آب حیات دور ماندن از چشم - -اسکندر است خضر نه پیغمبر بود و نه پیغمبر زاده . پدرش پادشاهیبود نیکوکارکه به خداوند اعتقاد نداشت . خضراما به خدا ایمان آوردو بدون آن که همسری اختیار کند برای زندگی به جزایر رفت و بهآب حیات دست یافت و تا روز رستاخیز جاودانه شد . عده ای معتقدندکه او پیشاهنگ لشکر اسکندربوده و به این دلیل به آب حیات دستیافته ولی اسکندراز آن بی نصیب مانده . حافظ بیتی به این مضموندارد که علت آن را قسمت ازلی دانسته استفیض ازل به زور و زر ار آمدی به دستآب خضرنصیبه ی اسکندر آمدینام خضر در قران نیامده اما مفسران آیه ی ۳۳ از سوره ی کهفرا که به رفتن موسی به طلب علم در مجمع البحرین مربوط استاشاره به خضردانسته اند. ابوبکرعتیق نیشابوری در تفسیر بزرگخود اصولا به نام خضر اشاره کرده است: " بیافتند بنده ای را ازبندگان ما ، یعنی خضر ، در اخبار است که موسی فازان سنگ رسیدنگه کرد حوالی آن سبز دید ، بدانست که آن نشان خضراست که ویآب حیوان خورده است ..." تفسیر معروف به سورابادی /تصحیح مرحوم سعیدی سیرجانی / جلد دوم ، ص ۴۱۱۱عارفان معتقدند علت این که خضربه آب حیات دست یافت امابرموسی ممکن نشد از رو بود که خضر به جز علم مظهر عشق نیزبود، اما موسی تنها مظهر عقل بود . ابوالعلاء عفیفی محقق نامدارعرب در تعلیقات خود بر فصوص الحکم می نویسد : ابن عربیموسی را نماینده ی علم ظاهر رسالت و شریعت ، اما خضر را - -نماینده ی علم باطن می دانسته که خداوند به اولیاء می آموزد4 زبور چنان که از آیات قران بر می آید )نساء ، ۴۳۱ / اسراء ،۳۳ ( نام کتابی ست که بر داوود نبی فرستاده شد. خداوند داوود راآوازی داده بود که هرگاه زبور می خواند مرغان هوا از پرواز بازمی ماندند و گرد او جمع می شدند. و طیره محشوره کل له اواب )ص، آیه ۴۹ ( و کاربرد این داستان از قران تقریبا تمام هویت مخاطبغزل را بر ما روشنمی کند ، چون تنها شاه شجاع بوده است که حافظ در دیوان از او بااستعاره ی گل و از خود به بلبل یاد کرده است، و در بسیاری از قهرو آشتی های شاه و شاعر مغازله ی این دو است که می تواند برای آنها که با تاریخ عصر حافظ و سوانح حافظ و شاه شجاعآشنایی دارند در تعیین تاریخ تقریبی ی غزل کارساز باشد . مثلا وقتیمیانه ی آن دو شکرآب و شاه برای آزار دادن خواجه یک عدهشاعرمتوسط را دور خود جمع کرده بود به این دو بیت برمی خوریمقبای حسن فروشی تو را برازد و بسکه همچو " گل"همه آیین رنگ و بو دارینوای" بلبلت" اکنون کجا پسند افتدکه گوش هوش به مرغان هرزه گو دارییکصد و پنجاه سرود )مزامیر( داوود که کتاب زبور را شامل هستنددر تورات آمده است ( کتاب مقدس / لندن ۴۹۱۳ / ص ۱۱۱ به بعد(5 در این بیت ارتباط غزل با مفهوم تاریخی ی آن روشن می شود کهچرا خواجه خطاب به شاه شجاع می گویدطریق خدمت و آیین بندگی کردنخدای را که رها کن به ما و سلطان باششاه شجاع در دوران اول پادشاهی مردی خوشگذران و اهل شعر بود. از او دیوانی باقی مانده است که از اشعار فارسی و عربی ی سرودهی او پشتوانه ی فرهنگ متوسطی به چشم می خورد . اما کور کردنپدر و از آن بدتر به همسری گرفتن یکی از زن پدرانجوان خود از او سیمای سلطانی فارغ از هرگونه قید و بند نزددیگران ترسیم کرده بود . وقتی برادرش محمود که در اصفهانحکومت می کرد به یاری ی لشکر سلطان اویس ایلخانی راهی شیرازشد شاه شجاع شهر را ترک کرد و راهی ی کرمان شد . این روزگاردربه دری در حوالی ی کرمان دو سال طول کشید تا ترکان ال جلایرلشکری وبی کفایتی های محمود چنان عرصه را بر مردم شیراز تنگکردند که بزرگان شهر برای بازگرداندن شاه شجاع پیکی را نزد اوفرستادند این بیت حافظ ظاهرامحصول همین دو سال تلخ بوده است .آب و هوای فارس عجب سفله پرور استکو همرهی که خیمه ازین خاک برکنمبا رسیدن شاه شجاع به نزدیکی شیراز محمود و ترکان فاسقجلایری از شهر خارج شدند و شیراز برای یک باردیگر دست بهدست شد . اما شاه شجاع که به وسوسه ی اطرافیان تمام این سختیها را نتیجه ی اعمال پیشین خود دانسته بود این بار رفتار پدرش امیرمبارزالدین را پیش گرفت و از آن سوی بام پرت شد . چون خود علومدینی را خوب می دانست تبدیل سجاده نشین باوقاری شد و خودمدرس دین شد پس از چندی ، صدای حافظ که تازه از شر محمودخلاص شده بود در آمد که : محض رضای خدا این خدمات را به ماواگذارکن و سلطان باش .(6 صید حرم یک اصطلاح فقهی ست. در ایام حج انواع شکار وصید مرغان منع شده و چنین شکاری را اگر به قصدی بوده باشدمستوجب کفاره دانسته اند. در قران آمده است که به هنگام احرام تنهاصید دریا مجازاست و هر گونه شکار صحرایی حرام )مائده،۹7 خنده ی شمع به نظرمی رسد یک ایماژ شاعرانه بوده است. علامهقزوینی نوشته است: من که منظور شاعران را از خنده ی شمعمتوجه نمی شوم )یاد داشت ها( به همین دلیل گمان می رود تخیلخنده ی شمع ابتدا از تصویر مشخص گریه ی شمع به دست آمده باشدکه در بیت زیر از حافظ به نهایت منظور شعری رسیده باشد میانگریه می خندم که چون شمع اندرین مجلس زبان آتشینم هست لیکن درنمی گیرد .(8 و مقطعحافظ فکر " نظر " و نظر بازی از از عارفان مکتب عشق و به طوراخص از شیخ احمد غزالی گرفته که کتاب " سوانح العشاق" او یکیاز شاهکارهای عشق عرفانی دانسته شده است . شیخ احمدنوشته است : " بارگاه عشق ایوان جان است ، و بارگاه جمال دیده یعاشق است" . ) سوانح غزالی / ص ۱۳ ( همان چه حافظ در این بیتگفته استرواق منظر چشم من آشیانه ی توستکرم نما و فرودا که خانه خانه ی توستشیخ احمد در صفحاتی قبل این بیت را آورده بوداصل همه عاشقی ز دیدار افتادچون دیده بدید وانگهی کار افتاد ) سوانح / ص ۳۳ (این ) کار افتادن ( به معنی ی عاشق شدن است . حافظ نیز به احتمالزیاد بیت زیر را از همین مفهوم فعل گرفته و به صورت صفت بهکار برده است :عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتادهبه جز از عشق تو باقی همه فانی دانستاین غزل جزو کامل ترین آثار خواجه ی بزرگ شیراز است

Source

Faslnameh_winter_2015.pdf

Publisher

Persia House of Michigan

Date

2015 - Winter

Relation

Faslnameh_winter_2015.pdf (p.5)

Format

application/pdf

Type

Text

Tags

Citation

“شرح غزل: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش,” Persia House of Michigan, accessed October 6, 2024, https://phom.umd.umich.edu/items/show/63.

Output Formats