!گربه شد عابد و مسلمانا
Dublin Core
Title
!گربه شد عابد و مسلمانا
Description
در جشن شب چله (یلدا) خانه ایران، جای همهآنها که نبودند بس خالی بود. یکی از برنامههائی که بسیار مورد توجه قرار گرفت نمایشموش وگربه بود که دانش آموزان مدرسه خانهایران به نمایش گذاشتند. گذشته از جذابیتموضوع و ارائه خوب بچه ها با زحمات فراوانرامین نیک پور، یک حسن دیگر آن، شناسائیداستان موش و گربه به بچه ها و والدین آنهابود. اما بسیاری از شما که فرصت دیدن ایننمایش را از دست دادید، شاید اصلا ندانید.داستان چیست یا شاید هم آنرا از یاد برده باشیدلذا سعی من در این یاداشت این خواهد بود کهشرح مختصری در مورد این حکایت عبرت.آموز بيان کنمچنین گویند راویان اخبار و طوطیان شیرینگفتار، گربه ای اژدهاوش در شهر کرمان می:زیست کهمار دم وعقاب پیشانیبود پر مکر و پر ز دستاناکار این گربه موش گرفتن بود و در عین حال:نوعى "رهبری" هم داشترهبر دیگ و کاسه و چمچهمشرف صحن و سفره نانااو برای گرفتن موش معمولا به شرابخانه خانه،ها که در زیرزمین ساختمان واقع شده بودمیرفت و کمین میکرد. در یکی از این روزهاکه به شرابخانه رفته بود و انتظار موشمیکشید، ناگهان موشی از گوشه ای بیرون جست.و سر به درون خم میکرد و تا جا داشت، نوشيدلحظه ای بعد موش مست لایعقل رجزخوانی:آغاز کردگفت: کو گربه تا سرش بکنمسر او را برم به میداناادامه در صفحه ۲گربه در پیش من چو سگ باشدگرشود روبرو به میداناگربه مدتی عربده جوئیهای موش را تحمل کرداما بالاخره عنان اختیار از دست داد و از جایجست و موش را گرفت. موش که مستی ازسرش پریده بود به التماس افتاد و بیتی را کهخیلی مشهور است خواند:مست بودم اگر گهی خوردمگه فراوان خورند مستانااما گربه در سر نقشه ای دیگر داشت. طرحخود را اینطور اجرا کرد:گربه آن موش را بکشت و بخوردسوی مسجد بشد خرامانادر مسجد گربه قاتل وضوئی گرفت و چون پاکو مطهر شد، بر سر منبر رفت و از گناه کردهبه درگاه حق پوزش خواست:در مکر و فریب باز نمودتا بحدی که گشت گریانااز قضای روزگار موشی که در پشت منبر بودگریه و زاری گربه را شنید و باورش شد کهگربه "تواب" شده و طالب بخشایش است. به اینجهت موش دوان دوان به خیل همگنان رفت وجمله ای را گفت که سالهاست ورد زبان سادهدلان خوشباوریست که به اصلاحات معتقدند:مژدگانی که گربه عابد شدزاهد و مومن و مسلمانابود در مسجد آن پسندیدهزار و گریان به آه و افغاناداشت در دست دائما تسبيحذکر حق کرده همچو مولاناموشها که این خبر را شنیدند، سر از پا نشناختهاز هر قوم و قبیله ای یک نماینده بر گزیدند ومثلا وزرای خارجه خود را انتخاب کردند که باگربه وارد مذاکره شوند. مستی خبر چنان بود کهتصمیم گرفتند نو مسلمانی گربه را با تقديم هداياو تحف به او تبریک بگویند. اینست که هفتموش، هر یک با طبقی از هدایا روانه درگاهگربه شدند. گربه حریص نگاهی به آنها وطبقهای پیشکش انداخت و مزه گوشت موش بیطاقتش کرد. به آنها گفت ای عزیزان مننزدیکتر بیائید که رخ چون قمر شما را ببینم.موشکان با ترس و لرز نزدیکتر رفتند و…ناگهان گربه جست بر موشانچون مبارز به روز میداناپنج موش گزیده را بگرفتهر یکی کدخدا و ایل خانادو بدين چنگ و دو بدان چنگالیک به دندان چو شیر غرانابقیه حکایت، فرار دو موش و رفتن پیش شاهموشان است و لشگر کشی شاه موشان برایجنگ با گربه ها در صحرای کرمان و اسیرشدن گربه به دست موشان و ترتیب به دارکشیدن او توسط موشان و آنگاه طناب راکسيختن و بار دیگر به خیل موشان حمله بردنو آنان را تار مار کردن و فتح گربه حیله گر واینکه موش سنتی ایران از موش حقه باز والتدیسنی کم عقل تر است و گربه وطنی از گربهوالت دیسنی حقه باز تر و خدا رحمت کندسازنده موش و گربه را که در زمان خود جراتنکرد اسمش روی حکایت بگذارد و در نتیجهعبید زاکانی را به کمک گرفته اما پندش چه ازآن او باشد چه از عبید، این است:غرض از موش و گربه بر خواندنمدعا فهم کن پسر جانا!برای ما این نتیجه را داشت که این بچه ها کهاین نمایش را بازی کردند، تا سالهای متمادیآنرا بیاد خواهند داشت. محمود معلمیان
Source
vol3_no1_spr2004.pdf
Publisher
Persia House of Michigan
Date
2004 - Spring
Relation
vol3_no1_spr2004.pdf (p.1)
Format
application/pdf
Type
Text
Collection
Citation
“!گربه شد عابد و مسلمانا,” Persia House of Michigan, accessed January 8, 2025, https://phom.umd.umich.edu/items/show/523.