سپاس و افسوس - Thanks & Regret

Dublin Core

Title

سپاس و افسوس - Thanks & Regret

Description

... پیر مرد با نگاه و چشمانیکه شوق و ذوق درآن موج میزند، بازی و جست و خیز نوه هایشرا، که روی چمن پارک میدوند و میغلطیدند وشادی میکردند، دنبال میکرد…این در همین سیزده بدر امسال بود که گروهیاز ایرانیان مقیم میشیگان در گردهم آئی گرم وپراز شورونشاطی که بهمت دوستان "خانه ایران"بر پا شده بود، شرکت داشتند. دلزندگی و روحیهپر از نشاط پیرمرد مرا بسوی او کشید. سلامیکردم! علیک گرمی شنیدم، گوشه ای با همبگفتگو نشستیم. پیر مرد میگفت:پس از پایان تحصیلات، چهل و پنج سال در کارپزشگی و اداری خدمت کردم. بازنشسته شدم.پنج سال پیش همسرم عمرش را بشما داد. دیگرنه توان کار داشتم و نه همراه و همدمی. نامهگرم و پر محبت دختر و دامادم که سالهاست مقیمآمریکا هستند بدستم رسید. با صفا واشتياق ازمن دعوت کرده بودند که بامریکا بیایم و بقیهعمر را با خوشی در کنار آنان به پایان برم!از قبول دعوت آنها سخت دستخوش تردید ودلهره شده بودم. با خودم فکر میکردم پس از75 سال تحصیل و کار و زندگی در ایران و خوگرفتن براه و رسم و سنتهای ملی و مذهبی ایرانچند سال آخر عمر را چگونه در یک محیطغریب که حتی زبان مردم آنجا را نمیدانم، بسربرم؟! من انگلیسی نمیدانم، در آنزمان که مندانشگاه را تمام کردم زبان دوم ما فرانسه بود.بخصوص در رشته پزشکی که من تحصیلمیکردم! باری... با اکراه دعوت آنها را پذیرفتمو بامریکا آمدم. الان بیش از چهار سالست کهمن در کنار داماد و دخترم و سه نوه های شیرین ودوست داشتنی ام زندگی میکنم. خوشبختانه بایداعتراف کنم که در این مدت من مطلقا در اینمحیط خودم را غریب و بیگانه حس نمیکنم. پیرمرد چند پر پرتقالی که نوه کوچکش بدوبدوبااشتیاق برای او آورده بود بدهان گذارد و ادامهداد. امروز در سنت ما ایرانیان سیزده بدر است،دو هفته پیش جشن نوروز داشتیم، چند روز پیشاز آن "چهار شنبه سوری" که همه با پشتکار وهمت گردانندگان و داوطلبان خانه ایران بیهیچگونه چشم داشت مالی، با بهترین وضعبرگزار شده و مورد استقبال ایرانیان قرار گرفتهاست. من نمیدانستم که گردانندگان خانه ی ایرانهم مانند دیگران برای شرکت در برنامه هابایستی بلیت بخرند. سرتان را درد نیاورم. چندیپیش در جشن نوروزی مدرسه پارس شرکتداشتم. هنگامیکه شاگردان این مدرسه از کودکچهار پنج ساله تا نوجوانان 15-16 ساله سرود"ای ایران" را میخواندند براستی اشک شوق درچشم همه حاضرین پر شده بود، و من خود ناظربودم که ایرانیان دور از وطن هنگامیکه کنارهفت سین بسیار بزرگی که در سطح نقشه بسیارزیبا و بزرگ ایران بر سطح زمین با گل وسبزه و شمع که توسط خانم نسرین مرزبانترتیب داده شده بود عکس میگرفتند، سراپا شوقوشادی بودند. اما یکشب دانشجویان ایرانیدانشگاه میشیگان جشن گرفته بودند، ما همرفتیم، اما کمی دیر رسیدیم، ساعتی گذشت. باسابقه ذهنی که من از جشنهای ایرانی داشتم،فکر کردم ما عوضی آمده ایم. چون در برنامهآنها نه از زبان فارسی خبری بود و نه نشانی ازایران و ایرانی؟! بشما گفتم که من زبان انگلیسینخوانده ام و نمیدانم، از نوه بزرگم پرسیدم: آرشجان ما عوضی نیامده ایم؟! خندید و به دخترمگفت: مامان برای بابا ترجمه کن! برای تهیه اینبرنامه معلوم بود فرزندان ما زحمت بسیارکشیده اند، دستشان درد نکند، اما هیچیک از اینعزیزان که برنامه جشن نوروز چهارمین سالدانشجویان ایرانی دانشگاه میشیگان را فراهمکردند و از نوشتن عنوان "جشن نوروزیایرانیان" با خط زیبای فارسی در کارت دعوتکه بزبان انگلیسی برای ایرانیان فرستاده بودند،غافل مانده اند، بیاد ندارند که دانشجویان ایرانیدانشگاه میشیگان چهار سال پیش، در برنامهبسیار باشکوهیکه برای جشن نوروز ترتیب دادهبودند در سالن يونيون دانشگاه وقتی دختر و پسربرای خواندن "سرود ای ایران" روی صحنهآمدند و سخنگوی جشن بزبان شیرین فارسی ازحاضرین دعوت کرد که برای خواندن سرود ایایران با دانشجویان هم صدا شوند، همه بپاخواستند و هم صدا با دلنشجویان سرود خواندند،صدای ای ایران را در فضای شهر اناربربگوش دوستداران ایران رساندند، "چه غوغا وچه شوروشعفی سراپای همه ایرانیان را گرفتهبود". اما امسال ... افسوس ... تا دانشجویانسال دیگر چه کنند؟! انار آربر - احمد براتلو--- نوشته آقای احمد براتلو بدون کم و کاستچاپ شد و اینک چشم براه هستیم تا پاسخ به ایننامه را چاپ کنیم.

Source

vol1_no2_sum2002.pdf

Publisher

Persia House of Michigan

Date

2002 - Summer

Relation

vol1_no2_sum2002.pdf (p.3)

Format

application/pdf

Type

Text

Tags

Citation

“سپاس و افسوس - Thanks & Regret,” Persia House of Michigan, accessed January 9, 2025, https://phom.umd.umich.edu/items/show/255.

Output Formats